جواب یک فعالیت در بخش تاریخ مطالعات اجتماعی(ایه هفتم)
ریشهی این داو (ادعا) به داستانی باز میگردد که در شاهنامه آورده شده. چنان که به هنگامهی جنگهای فرسایندهی ایران و روم گنج شاهی تهی گشت و سپاه ایران به دِرهم نیازمند شد. بزرگمهر وزیر خسرو انوشیروان به وی پیشنهاد داد تا از دهگانان و بازرگانان وام بخواهند؛ خسرو بپذیرفت و پیغامبرانی برای این کار به شهرها فرستاد. یکی از فرستادگان به شهرستانی اندر شد و پیغام خسرو به توانگران رسانید.
در میان آنان کفشگری بود که پذیرفت وام هنگفتی را به سپاه ایرانشهر بپردازد:
یکی کفشگر بود موزه فروش، / به گفتارِ او پهن بهگشاد گوش.
«دِرَم چند باید؟» بدو گفت مرد، / پیمبر شمارِ درم یاد کرد.
چنین گفت: کهای پرخرد مایه دار، / چهل مَر درم، هر مَری سد هزار!»
بدو کفشگر گفت: «کاین من دهم، / سپاسی ز گنجور بر سر نهم»
اما کفشگر در برابر این وام از فرستاده خواست که پیامی به بزرگمهر برساند و از او بخواهد که کودکش را به فرهنگستان بسپارند. فرستاده پیغام کفشگر رساند و بزرگمهر شاد گشته و نزد خسرو رفت. نخست خسرو از این گشاده دستیِ کفشگر شاد شد و سپاسِ خداوند بجای آورد. آنگاه بزرگمهر درخواست کفشگر به شاه گفت:
یکی آرزو کرد موزه فروش، / اگر شاه دارد به گفتار گوش؛
فرستاده گوید که آن مرد گفت / که: شاهِ جهان با خرد باد جفت!
یکی پور دارم رسیده به جای / به فرهنگ جوید همی رهنمای.
اگر شاه باشد بدین دستگیر / که این پاک فرزند گردد «دبیر».
خسرو نپذیرفت و فرمان داد که وام را باز گردانند
اگر نیک به داستان بنگریم، وارونِ آنچه بددلان و کینورزان میخواهند نشان دهند، فردوسی دربارهی بازداشتنِ کودک از خواندن و نوشتن و دبیرستان رفتن سخن نمیگوید. به درستی آنچه کفشگر در برابر پرداخت پول برای فرزندش درخواست کرده بود، اندر گشتنِ فرزندش در پیشهی «دبیران» و «دیوان کشوری» بود، نه آموختن خواندن و نوشتن. وگرنه با آن داریی و خواستهای (ثروتی) که داشت، یافتنِ آموزگار برای فرزندش دشوار نبود.
کسانی که با ادب و نامههای پارسیگ (پهلوی) سروکار دارند، با این اندرزِ «آذرباد مهرسپندان» آشنایند که کدخدای (صاحب خانه) را به فرستادنِ همسر و کودک خویش به دبیرستان و فرهنگ آموختن سفارش میکند. همچنین، نسکهایی که دربارهی آیین و رفتار کودکان در دبستانها و دبیرستانهاست نشانگرِ آزاد بودنِ آموزش و فرهنگ در هنگامهی ساسانی است.
فردوسی در جایی میگوید:
به هر برزن اندر، دبستان بُدی / همه جای آتش پرستان بُدی
آتش پرست به معنای «پرستار و نگهبان» آتش یا آدوربان (آذربان) است. این آذربانان گاه آموزگار مکتبخانهها نیز بودند. روستاییان – در هر پایگاهی – میتوانستند با پرداخت چیزی اندک (گندم، برنج، روغن…) و فراهم کردن زندگی بسیار سادهی آنان، فرزندان خود را نزد آنان به فراگرفتن خواندن و نوشتن بگذارند. روشی که تا همین 40-50 سال پیش نیز در ایران روا بود.
به داستان کفشگر و خسرو باز میگردیم.
اندر گشتن به پیشهی دبیران، که از پایههای برترِ هازمان (جامعهی) ساسانی بود، سامهها (شرایط) و آیینی پیچیده داشت. (امروزه نیز کارهای دیوانی به هر کسی سپرده نمیشود.) با این همه، جابجایی در میان پایهها امکانپذیر بود. اما چرا خسرو از پذیرفتن کودک به پایهی دبیران سر باز زد؟
در آییننامه (که بخشی از آن در دینکرد آمده) نوشته است که به روزگار جمشید شایستگیِ مردمان به داد (سن) بود؛ به روزگار آزیدهاک (ضحاک) شایستگی به دارایی و خواسته؛ به هنگام شاهیِ فریدون، به سزاواری؛ به روزگار منوچهر به پیشه و پایه…… تا به هنگام خسرو انوشیروان به همه چیز، جز به خواسته (ثروت) و دارایی. پس اگر خسرو در برابر پولی که از کفشگر گرفته بود کودک را به پیشهی دبیران میبرد، به آیینِ آزیدهاک (ضحاک) میرفت. از این روی سرگذشت آن کفشگر را در خداینامه (و سپس شاهنامه) آوردند که به آیندگان بگویند: به روزگار خسرو، خواسته و دارایی را بهایی نبود و خسرو پاره (رشوه) از کسی نمیپذیرفت، حتی به هنگام نیاز برای نبرد با رومیان؛ نه اینکه خسرو پسر کفشگری را از دبیر گشتن باز داشت.
دراین باره استاد رهام اشه و همچنین دکتر علیقلی محمودی بختیاری، نوشتارهای سودمندی نگاشتهاند که نوشتارها به همبازی گذاشته میشود.
روز سروش، ماه آذر، سال 1383 یزدگردی (1393/9/11)